«منهای فقر»

سیدمهدی میرودودی

«منهای فقر»

سیدمهدی میرودودی

«منهای فقر»

یکم :
«به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم»
بسم الله العزیز الحکیم، و لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
«مقاومت؛ کلید پیروزیست»
..............

دوم:
«.... لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ....» سوره حدید ﴿25﴾
*ما پیامبران را فرستادیم .... تا مردمان همه، در «منهای فقر» زندگی کنند!

سوم:
«سعدی به لب دریا دردانه کجا یابی »« در کام نهنگان شو گر می طلبی کامی»

طبقه بندی موضوعی

بسم الله

کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را

غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را

با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

چشمم به صد مجاهده آیینه‌ساز شد
تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را

رسوای عالمی شدم از شور عاشقی
ترسم خدا نخواسته رسوا کنم تو را

زیبا شود به کارگه عشق کار من 
هر گَه نظر به صورت زیبا کنم تو را

بالای خود در آینهٔ چشم من ببین 
تا با خبر زعالم بالا کنم تو را

مستانه کاش در حرم و دیر بگذری
تا قبله‌گاه مؤمن و ترسا کنم تو را

فروغی بسطامی 

  • سید مهدی میرودودی

بعضی چیزها در اسلام است که خطرناک است. بت ساختن از بعضی آدم های معمولی خطرناک است. این که آقای فلانی باشد یا بهمانی زیاد مهم نیست. مهم این است که در یک خط راست برای اهداف مملکت و مشکلات جامعه و مردم تلاش کند. غیر این باشد باید خودش بگوید من عرضه حکومت ندارم و این پست را بگذارید یک آدم کاربلد بیاید که بداند چه کار کند. 
و دوم اینکه: اگر خدای نکرده دل من و شما از ایمان تهی شد، در حالی که ظاهرمان، ظاهر ایمانی است؛ پابندی ها و همبستگی های اعتقادی و ایمانی را از دست دادیم، اما زبان ما همچنان همان حرف های ایمانی را می زند که قبلا می زد این می شود نفاق. خطر بزرگ برای جامعه اسلامی هم این است. هر جا هم که شما در تاریخ می بینید جامعه اسلامی منحرف شده است از اینجا منحرف شده است.
بخش دوم از بیانات رهبریست. به نظرم این دو مشکل که یکی خود مدیرپنداری است که وقتی با قدرت آمیخته میشود نتیجه اش یک حکومت یک طرفه است و دومش نفاق.

  • سید مهدی میرودودی

منهای فقر: حکومت اسلامی راستین

امام علی «ع»: 

« ...  و اضاء لکم الاسلام، ... و ما عال فیکم عائل، و ظلم منکم مسلم و لامعاهد».

«کافی» 32/8.

اگر حکومت اسلامی راستین بر سر کار باشد، احکام نورانی اسلام زندگانی همه شما را روشن می کند ( و سامان می دهد)، و در جامعه اسلامی، فقیری و نیازداری نمی ماند، و به احدی ظلم نمی شود، مسلمان یا غیر مسلمان!!. 

کتاب: «منهای فقر»؛ «محمدرضا حکیمی» صفحه 12.

  • سید مهدی میرودودی

*نشاندن عبادت به جای عدالت، موجب نا امیدی بزرگی از دین شده است.*

به بررسی وضع ملت‌های اسلامی باز می‌گردیم. انسان، از عدالت دور و عبادات، از مضمون خود تهی شده و به صورت تشریفات درآمده. در حالی که قرآن کریم بارها تأکید کرده‌است که عبادت‌ها و به ویژه نماز هرگاه همراه زکات یا برآورده کردن نیاز نیازمندان و همسایگان و نزدیکان نباشد، پس وای بر چنین نمازگزاری:«فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ الَّذِینَ هُمْ یُرَاؤُونَ وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ»
شاید برخی از علمای دین با دعوت و تبلیغ یا با سکوتشان در نشاندنِ عبادت به جای عدالت، سهیم بوده باشند. این در حالی است که اسلام اعلام داشته است:«أَفضَلُ الجهاد کَلِمَةُ حَقٍّ عِندَ سُلطانٍ جائِرٍ- برترین عبادت، بیان سخن حق در برابر حاکم ستمکار است.» و «عَدلُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةِ سَبعینَ سَنَة- ساعتی اجرای عدالت بهتر از هفتاد سال عبادت است.»
روشن است که نتیجه‌ی این روش تربیتی بی‌نهایت خطرناک بوده است، چراکه نبود عدالت در جوامع، از مرحله‌ی خطرهای سیاسی و اجتماعی گذشته و به مرحله‌ی انحرافات عقیدتی رسیده و موجب نا امیدی بزرگی از دین و مؤسسه‌های دینی و علمای دین شده است، مخصوصا از آن دسته از علمای دین که در برابر بیدادگری‌ها سکوت می‌کنند و برای احقاق حقوق مردم مبارزه نمی‌کنند.

امام موسی صدر، ادیان در خدمت انسان، چ۲، صص۲۰۰ و ۲۰۱، اسلام و عدالت اجتماعی و اقتصادی

  • سید مهدی میرودودی

منهای فقر: رفاه در حکومت علوی

امام علی «ع»: 

«ما أصبح بالکوفة أحد إلا ناعما، إن أدناهم منزلة لیأکل البر و یجلس فی الظل و یشرب من ماء الفرات».

-«فضائل الصّحابه». جناب احمد حنبل (م: 241 ق)، به نقل از «بحار» 327/40.

امروز در شهر کوفه همه در رفاه زندگی می کنند؛ پایین ترین افراد، نان گندم می خورند، خانه دارند، و آب آشامیدنی سالم می نوشند.

  • سید مهدی میرودودی

منهای فقر: اجرای عدالت

«عَدلُ ساعَةٍ، خَیرٌ مِن عِبادَةِ سَبعینَ سَنَةً قِیامِ لَیلِها، و َصِیامِ نَهارِها»

«جامع الاخبار» شیخ صدوق «بحار» 351/75.

یک ساعت در اجرای عدالت، بهتر است از هفتاد سال عبادت، شبهایش همه نماز، روزهایش همه روزه!!

  • سید مهدی میرودودی

هر چه بگندد نمکش می زنند، وای به گندی که نمک می زند...!

  • سید مهدی میرودودی

ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست

ما بی تو خسته ایم، تو بی ما چگونه ای؟

  • سید مهدی میرودودی

روزی کاندیدایی در حال سخنرانی بود و می گفت: ای مردم اگر من نماینده شوم سوسیالیسم را از بین می برم ماتریالیسم را نابود کمونیسم را همچنین و .....

پیرمردی جلو رفت و پرسید با روماتیسم من چه می کنی؟

  • سید مهدی میرودودی

در ایام صدارت میرزا تقی خان امیرکبیر، روزی احتشام الدوله عموی ناصرالدین شاه که والی بروجرد بود به تهران آمد و به حضور میرزا تقی خان رسید.

امیر از احتشام الدوله پرسید: وضع بروجرد چگونه است؟

والی جواب داد: قربان اوضاع به قدری امن و امان است که گرگ و میش از یک جوی آب می‌خورند.

امیرکبیر برآشفت و گفت: من می‌خواهم مملکتی که من صدر اعظمش هستم، آنقدر امن و امان باشد که گرگی وجود نداشته باشد که در کنار میش آب بخورد تو می‌گوئی گرگ و میش از یک جوی آب می‌خورند؟

احتشام الدوله که در برابر سخن امیرکبیر جوابی نداشت سر به زیر انداخت و چیزی نگفت .

  • سید مهدی میرودودی

بعضی حرفها را باید بجای لایک زدن بوسید و گذاشت روی چشمها

و شاید هم نوشت بر وردی شهر

به جای بیلبوردهای سود و شهوت

که آی مردم رفته به خواب

بیدار شوید که بعضی حضرات

چه غلط هایی که نمی کنند...

با نام و یاد عاشقان پرکشیده...

  • سید مهدی میرودودی


این مطلب از محمد سرشار است بسیار برایم جالب بود انشاالله مورد توجه شما نیز قرار بگیرد :

ما فرفره نداشتیم. بچه‌های کدخدا داشتند اما همبازی ما نبودند که دست ما بدهند. مسعود و مجید نقشه‌اش را کشیدند و مصطفی بند و بساطش را جور کرد. ما که فرفره‌دار شدیم، لبخند نشست روی لبهای بابابزرگ. گفت: «دیدید می‌شود، می‌توانید!»

از ترس بچه‌های کدخدا، داخل خانه فرفره بازی می‌کردیم. مبادا ببینند و به تریج قبایشان بربخورد. اما خبرها زود در دهکده ما می‌پیچید.

خبر که به گوش کدخدا رسید، داغ کرد. گفت: «بیخود کرده‌اند. بچه رعیت را چه به فرفره بازی.» و گیوه‌اش را ورکشیده بود و آمده بود پیش عمو محمد به آبروریزی.

(بعداً شنیدیم که همان روز، کدخدا دم گوش میرآب گفته: «این اول کارشان است. فردا همین فرفره می‌شود روروک و پس فردا چرخ چاه.» بیشتر موتورپمپ‌های آب ده، مال کدخدا بود.)

عمو محمد که صدایمان کرد، فهمیدیم کار از کار گذشته. فرفره را برداشت و گذاشت داخل گنجه. درش را قفل کرد و کلیدش را داد دست بچه‌های کدخدا. که خیالشان راحت باشد از نبودن فرفره.

رفتیم پیش بابابزرگ با لب و لوچه آویزان. فهمید گرفتگی حالمان را. عموها را صدا زد. به عمو محمد گفت: «خودت کلید را دست کدخدا دادی و خودت پس می‌گیری.»

عمو محمد مرد این حرفها نبود. همه‌مان می‌دانستیم. بابابزرگ گفت: «بروید و قفل گنجه را بشکنید.» عمو محمود گفت: «کی برایتان فرفره خرید؟ کدخدا؟!» گفتیم: «نه عمو جان! خودتان که می‌دانید، خودمان ساختیم!» گفت: «دیگر بلد نیستید بسازید؟» گفتیم: «چرا!» گفت: «بهترش را بسازید.» و رفت در خانه کدخدا به داد و بیداد.

صدای بگومگویشان ده را برداشت. این وسط ما، قفل گنجه را شکستیم و بهترش را ساختیم.

بچه‌های کدخدا فهمیدند. کدخدا گر گرفت. داد زد: «یا فرفره یا حق آب!» و به میرآب گفت که آب را روی زمینهای همه‌مان ببندد.

کار سخت شد. عموها از هزار راه ندیده و نشنیده، آب می‌آوردند سر زمین. که کشتمان از بی‌آبی نسوزد. مسعود را گرفتند و کتک زدند. زورمان آمد. مجید به تلافی‌اش، روروک ساخت. کدخدا گفت که گندم و تخم‌مرغ هم ازمان نخرند. مجید و مصطفی را هم گرفتند و زدند. صدای عمو محمود، هنوز بلند بود اما گوشه و کنایه‌ها شروع شد. عمو حسن جمعمان کرد و گفت: «این جور نمی‌شود. هم فرفره شما باید بچرخد و هم زندگی ما.» از بابابزرگ رخصت گرفت و قرار شد برود و با خود کدخدا حرف بزند. وقتی که برگشت، خوشحال بود. گفت: «قرار شده روروک را خراب کنیم اما فرفره دستمان باشد. آنها هم تخم‌مرغمان را بخرند و هم کمی آب بدهند.» بابابزرگ گفت: «کدخدا سر حرفش نمی‌ماند.» عمو حسن گفت: «قول داده که بماند. ما فرزندان شماییم. حواسمان هست!»

بچه‌های کدخدا آمدند و روروک را، جلوی چشمهای خیس ما، خراب کردند. عموحسن آمد و فرفره را گذاشت پیش دستمان و رفت که با کدخدا قرار و مدار بگذارد. دل و دماغی نداشتیم برای چرخاندن فرفره. مهدی گفت: «وقت زانو بغل کردن نیست. باید چرخ چاه بسازیم. کدخدا از امروز ما می‌ترسید نه دیروز فرفره و روروک ساختن‌مان.» بابابزرگ لبخند زد.

عمو حسن هر روز با کدخدا کلنجار می‌رفت. یک روز خوشحال بود و یک روز از نامردی کدخدا می‌گفت. ما می‌شنیدیم و بهش «خدا قوت» می‌گفتیم. بچه‌ها داشتند بالای پشت بام یواشکی چرخ چاه می‌ساختند.

  • سید مهدی میرودودی


ای به امید کسان ...

خفته زخود یاد آرید

............. . .  .

... باش تا صبح دولتت بدمد

کاین هنوز از نتایج سحرست

  • سید مهدی میرودودی


از هر خاطره ای هم که بشه گذشت

از خاطر تو نمی شه گذشت

امروز بدجوری درگیر خاطرات نیمکت آبی هستم

یادت بخیر

  • سید مهدی میرودودی


چند روزی است که باران این نعمت الهی، تمام پهنای شهر را در بر گرفته است.

و همچنان ادامه خواهد داشت انشاالله.

در فکر اینم که اگر عاشورا، هم باران ببارد،

این بزرگترین روضه خواهد بود.

 

* ای ابر، گذرت افتاد بر آن دشت بلا

آب یادت نرود*

  • سید مهدی میرودودی

امام حسین: وَ أَمَّا صُلْحُ مَا بَیْنَ هَذَیْنِ الْحَیَّیْنِ فَإِنَّا قَوْمٌ عَادَیْنَاکُمْ‏ فِی اللَّهِ وَ لَمْ نَکُنْ نُصَالِحُکُمْ‏ لِلدُّنْیَا

اما در مورد صلح و سازش بین دو جبهه، ما گروهی هستیم که برای خدا با شما دشمنی کردیم، و به خاطر دنیا با شما سازش نمی‌کنیم.

  • سید مهدی میرودودی


 

اتبکون ولا تنصرونه ؟!

 

آیا برای او گریه می کنید ولی او را یاری نمی کنید؟...

 

  • سید مهدی میرودودی

این روزهای که احساس می کنیم تنهاییم

احساس می کنیم که بغضی جلوی نفسمان را گرفته است

از هیچ کس و ناکسی کاری بر نمیاید

جز اینکه خودمان طبیب خودمان باشیم

و بدانیم درمان در توبه است

نه در وبسایتها و وبلاگها و در محضر این استاد و آن آیت الله...

تا توبه نکنیم...

همین است...

می ریم هئیت، گریه می کنیم

می ریم قبرستان، متحول می شویم

ولی تنها اندکی بعد از اینکه دوباره برگشتیم به متن جامعه

دوباره، روز از نو و روزگار از نو

پس راهکار در توبه راستین است

بسم الله ...

اَللَّهُمَّ اِنّى اَتُوبُ ‏اِلَیْکَ فى مَقامى هذا مِنْ کَبآئِرِ ذُنُوبى وَ صَغآئِرِها، وَ بَواطِنِ سَیِّئاتى وَ ظَواهِرِها، وَ

  • سید مهدی میرودودی

متن زیر بخشی از یکی از نامه های نادر ابراهیمی به همسرش است. وقتی این متن را خواندم احساس کردم که ریشه بسیاری از مشکلات خانواده های ایرانی در همین متن آمده است. فکر می کنم اگر متن زیر از یکی از نویسنده های غربی بود تا حالا بسیار مطرح شده بود. پیشنهاد می کنم حتما متن نامه های نادر ابراهیمی را بخوانید. به ایجاد عدالت و انصاف و پیشرفت و عقلانیت در زندگی تان بسیار کمک می کند.

*******************

همسفر!

 در این راه طولانی

که ما بی خبریم

و چون باد می گذرد،

بگذار خرده اختلاف هایمان، با هم باقی بماند.

خواهش می کنم

مخواه که یکی شویم، مطلقا یکی.

مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت، دوست داشته باشم، و هر چه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد. 

مخواه که هر دو، یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را، و یک شیوه نگاه کردن را.

مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقه مان یکی، و رویاهامان یکی.

هم سفر بودن و هم هدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست. و شبیه شدن، دال بر کمال نیست، بلکه دلیل توقف است.

 

عزیز من !

دو نفر که عاشق اند، و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است؛ واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله ی علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند.

اگر چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق. و یکی کافیست. عشق، از خودخواهی ها و خود پرستی ها گذشتن است.

اما، این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.

من از عشق زمینی حرف می زنم، که ارزش آن در “حضور” است، نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.

 

عزیز من !

 اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد. بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.

بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم، بخواه که همدیگر را کامل کنیم، نه ناپدید.

بگذار صبورانه و مهرمندانه، درباب هر چیز که مورد اختلاف ماست، بحث کنیم.

اما نخواهیم که بحث، ما را به نقطه ی مطلقا واحدی برساند.

بحث، باید ما را به ادراک متقابل برساند، نه فنای متقابل. اینجا، سخن از رابطه ی عارف با خدای عارف در میان نیست. سخن از ذره ذره ی واقعیت ها و حقیقت های عینی و جاری زندگیست.

بیا بحث کنیم
بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم
بیا کلنجار برویم
اما سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم.

بیا حتی اختلافهای اساسی و اصولی زندگی مان را، در بسیاری زمینه ها، تا آنجا که حس می کنیم دوگانگی، شور و حال و زندگی می بخشد،
نه پژمردگی و افسردگی و مرگ،… حفظ کنیم.
من و تو، حق داریم در برابر هم قد علم کنیم.

و حق داریم، بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم، بی آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم

 

عزیز من !

بیا متفاوت باشیم ...

  • سید مهدی میرودودی

بسم الله الرحمن الرحیم

این نسخه کامل نیست.

حضرت آیت الله خوشوقت می فرمودند راه رسیدن به خدا و کسب رضایت حق تعالی در انجام واجبات و ترک محرمات است و البته انسان باید واجب و حرام را بشناسد.ایشان تاکید داشتند که حتما باید رساله مرجع تقلیدتان را بلد باشید و پس از اینکه یکبار خوانید سعی کنید روزی یک صفحه از آنرا مرور کنید اما در باب ترک گناه نسخه ایشان این بود:

ایشان می فرمودند برای خود سازی ابتدا باید گناهان کبیره ترک شود و برای راحتی کار می فرمودند حضرت امام در کتاب تحریر الوسیله ۳۹ گناه کبیره را در باب شرایط امام جماعت برشمرده اند که باید ابتدا از اینها توبه کرد و سپس با خودمان عهد کنیم که دیگر این گناهان را مرتکب نشویم .این ۳۹ گناه به شرح زیر است:

«گناهان کبیره عبارتند از هر گناهى که وعده آتش و یا عقاب در برابر آن وارد شده باشد و یا با شدت زیادی از اجتناب آن نهی شده باشد و یا دلیلى وارد شده باشد بر اینکه آن گناه از بعضی از گناهان کبیره بزرگتر و یا مساوى آن است و یا عقل حکم کند به اینکه آن گناه کبیره است و یا نزد مردم دین دار مسلم و قبول شده باشد که فلان گناه کبیره است و یا تصریحی بر کبیره بودن آن گناه رسیده باشد».
و سپس ایشان با توجه به این معیارها، برخی از گناهان کبیره را اینگونه نام می برند:
1- نومیدى از رحمت خداى تعالى
2- ایمنى از مکر و عقاب او
3- دروغ بستن به خدا و یا رسول خدا (صلى الله علیه وآله) و یا به جانشینان ایشان (علیهم السلام)
4- کشتن کسى که خدایتعالى کشتن او را تحریم کرده و خونش را محترم دانسته مگر آن که جنبه قصاص و اجراء حدود الهى داشته باشد.
5- عاق پدر و مادر شدن
6- خوردن مال یتیم به ستم
7- نسبت دادن زنا به زنان پاکدامن
8- فرار از جنگ
9- قطع رحم
10- سحر
11- زنا
12- لواط
13- سرقت
14- قسم دروغ
15- کتمان شهادت
16- شهادت به ناحق دادن
17- عهد شکستن
18- حیف در وصیت (که عبارت است از بیش از ثلث وصیت کردن)
19- شراب نوشیدن
20- ربا خوردن
21- سحت (یعنى بهاى چیزهاى حرام و مزد کارهاى حرام)
22- قماربازى
23- خوردن گوشت مردار و گوشت خوک و خون و گوشت هرحیوانى که هنگام ذبح نام غیر خدا بر آن بوده باشند، مگر آن که ضرورت خوردن این چند چیز را ایجاب کند.
24- در کیل (پیمانه) و وزن خیانت کردن
25- رفتن و مهاجرت به مکانى که در آن جا انجام وظائف دینى میسر نیست.
26- ظالم را در ظلمش کمک کردن
27- به کمک و پشتیبانى ظالم اعتماد داشتن
28 - حقوق دیگران را بدون هیچ عذرى نگهداشتن
29- دروغ
30- تکبر
31- اسراف و ریخت و پاش کردن
32- خیانت به امانات
33- غیبت
34- سخن چینى
35- سرگرمى به لهو و لعب
36- سبک شمردن حج و بى اعتنائى به آن
37- ترک نماز
38- ندادن زکات
39- اصرار بر گناهان کوچک.
و اما شرک ورزیدن بخداى تعالى و انکار آن چه او بر پیامبرش نازل کرده و محاربه (جنگ) با اولیاء خدا از همه آن گناهان بزرگتر است.

آیت الله خوشوقت می فرمودند:باید روزانه محاسبه نفس کرد و اگر مثلا یک هفته مراقبت کردید و نشد و خوردید زمین دوباره قصد کنید برای دو هفته و اگر بعد از دو هفته خوردید زمین دوباره بلند شوید و برای سه هفته و این مراقبه را باید تا آخر عمر ادامه دهید ادامه دهید.

ایشان معتقد بودند انجام مستحبات اگر باعث شود از ترک محرمات و انجام واجبات باز بمانیم فایده ندارد . ایشان می فرمودند وقتی این گناهان کبیره را ترک کردید کم کم وارد بحر مستحبات بشوید و آنهم از نوافل شروع کنید.کم کم در سحرگاهان به نافله و استغفار مشغول بشوید.

ایشان البته می فرمودند همزمان با ترک محرمات به ذکر کثیر باید مشغول بود و می فرمودند ذکر کثیر صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام است و تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها.می فرمودند روزهای هفته روزی صد صلوات بفرستید و جمعه ها هزار صلوات .

ایشان قرآن خواندن روزانه را همچون انجام واجبات مهم می دانستند و می فرمودند خداوند با قرآن با بندگانش حرف زده و برنامه داده است و باید روزی پنجاه آیه از قران به سفارش معصومین علیهم السلام قرائت شود و اگر این کار را نکنیم قرآن مهجور می ماند.

ایشان می فرمودند وقتی گناهان کبیره را ترک کردی آنوقت باب معرفت برایت باز می شود..کم کم اتفاقاتی می افتد،روحتان سبک می شود و مزدتان را می گیرید از خدای متعال چون ان الله یحب المتقین.

به هر حال همان فرمایش حضرت آیت الله بهجت (ره) اینجا صادق است:به همدیگر نگاه نکنیم، بلکه نگاه به دفتر شرع (رساله عملیه) نماییم و عمل و ترک را مطابق با آن نمائیم.

این عین حقیقت است که من و امثال من خیلی وقتها دینداری افراد عامی بدون مراقبه را مد نظر میگیریم و بعد از مدتی متوجه گناهانشان می شویم.نسخه واضح است،راهی هم جز این نداریم برای سعادت دنیا و آخرت.خدا رحمت کند آیت الله خوشوقت را،که روز قبل از عقدم خدمتشان رسیدم و از ایشان خواستم نصیحتی به من کنند و نصیحتی هم به همسرم که در پاسخ فرمودند:"هم خودت بشنو و هم به همسرت بگو :برگ سبز دنیا و آخرت در ترک گناه است " بعد با لحنی محکم به من فرمودند:" مراقب باش در زندگی گناه نکنی ، که اگر گناه کردی بینتان اختلاف می افتد و طلاق می گیرید" و بعد هم برایمان دعا نمودند.

داستان اختلافات خانوادگی همه از گناه است بی شک ،این را بعد از پنج سال زندگی مشترک می گویم و شما هم اگر دور و برتان را خوب بینید به این می رسید،بهتر است وقتمانان را تلف نکنیم و بسم الله بگوئیم.

مواد لازم:

عزم بر ترک گناه

توبه

یک دفترچه کوچک محرمانه ،مخصوص ثبت گناهان ارتکابی روزانه ،در انتهای شب

برنامه ریزی برای عدم ارتکاب به آن گناه

ذکر کثیر

مطالعه و عمل به رساله

.....

به نقل از: من و زهرای خوبم

  • سید مهدی میرودودی