«منهای فقر»

سیدمهدی میرودودی

«منهای فقر»

سیدمهدی میرودودی

«منهای فقر»

یکم :
«به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم»
بسم الله العزیز الحکیم، و لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
«مقاومت؛ کلید پیروزیست»
..............

دوم:
«.... لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ....» سوره حدید ﴿25﴾
*ما پیامبران را فرستادیم .... تا مردمان همه، در «منهای فقر» زندگی کنند!

سوم:
«سعدی به لب دریا دردانه کجا یابی »« در کام نهنگان شو گر می طلبی کامی»

طبقه بندی موضوعی

۱۶ مطلب با موضوع «سیاست» ثبت شده است

بعضی چیزها در اسلام است که خطرناک است. بت ساختن از بعضی آدم های معمولی خطرناک است. این که آقای فلانی باشد یا بهمانی زیاد مهم نیست. مهم این است که در یک خط راست برای اهداف مملکت و مشکلات جامعه و مردم تلاش کند. غیر این باشد باید خودش بگوید من عرضه حکومت ندارم و این پست را بگذارید یک آدم کاربلد بیاید که بداند چه کار کند. 
و دوم اینکه: اگر خدای نکرده دل من و شما از ایمان تهی شد، در حالی که ظاهرمان، ظاهر ایمانی است؛ پابندی ها و همبستگی های اعتقادی و ایمانی را از دست دادیم، اما زبان ما همچنان همان حرف های ایمانی را می زند که قبلا می زد این می شود نفاق. خطر بزرگ برای جامعه اسلامی هم این است. هر جا هم که شما در تاریخ می بینید جامعه اسلامی منحرف شده است از اینجا منحرف شده است.
بخش دوم از بیانات رهبریست. به نظرم این دو مشکل که یکی خود مدیرپنداری است که وقتی با قدرت آمیخته میشود نتیجه اش یک حکومت یک طرفه است و دومش نفاق.

  • سید مهدی میرودودی

منهای فقر: حکومت اسلامی راستین

امام علی «ع»: 

« ...  و اضاء لکم الاسلام، ... و ما عال فیکم عائل، و ظلم منکم مسلم و لامعاهد».

«کافی» 32/8.

اگر حکومت اسلامی راستین بر سر کار باشد، احکام نورانی اسلام زندگانی همه شما را روشن می کند ( و سامان می دهد)، و در جامعه اسلامی، فقیری و نیازداری نمی ماند، و به احدی ظلم نمی شود، مسلمان یا غیر مسلمان!!. 

کتاب: «منهای فقر»؛ «محمدرضا حکیمی» صفحه 12.

  • سید مهدی میرودودی

*نشاندن عبادت به جای عدالت، موجب نا امیدی بزرگی از دین شده است.*

به بررسی وضع ملت‌های اسلامی باز می‌گردیم. انسان، از عدالت دور و عبادات، از مضمون خود تهی شده و به صورت تشریفات درآمده. در حالی که قرآن کریم بارها تأکید کرده‌است که عبادت‌ها و به ویژه نماز هرگاه همراه زکات یا برآورده کردن نیاز نیازمندان و همسایگان و نزدیکان نباشد، پس وای بر چنین نمازگزاری:«فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ الَّذِینَ هُمْ یُرَاؤُونَ وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ»
شاید برخی از علمای دین با دعوت و تبلیغ یا با سکوتشان در نشاندنِ عبادت به جای عدالت، سهیم بوده باشند. این در حالی است که اسلام اعلام داشته است:«أَفضَلُ الجهاد کَلِمَةُ حَقٍّ عِندَ سُلطانٍ جائِرٍ- برترین عبادت، بیان سخن حق در برابر حاکم ستمکار است.» و «عَدلُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةِ سَبعینَ سَنَة- ساعتی اجرای عدالت بهتر از هفتاد سال عبادت است.»
روشن است که نتیجه‌ی این روش تربیتی بی‌نهایت خطرناک بوده است، چراکه نبود عدالت در جوامع، از مرحله‌ی خطرهای سیاسی و اجتماعی گذشته و به مرحله‌ی انحرافات عقیدتی رسیده و موجب نا امیدی بزرگی از دین و مؤسسه‌های دینی و علمای دین شده است، مخصوصا از آن دسته از علمای دین که در برابر بیدادگری‌ها سکوت می‌کنند و برای احقاق حقوق مردم مبارزه نمی‌کنند.

امام موسی صدر، ادیان در خدمت انسان، چ۲، صص۲۰۰ و ۲۰۱، اسلام و عدالت اجتماعی و اقتصادی

  • سید مهدی میرودودی

منهای فقر: رفاه در حکومت علوی

امام علی «ع»: 

«ما أصبح بالکوفة أحد إلا ناعما، إن أدناهم منزلة لیأکل البر و یجلس فی الظل و یشرب من ماء الفرات».

-«فضائل الصّحابه». جناب احمد حنبل (م: 241 ق)، به نقل از «بحار» 327/40.

امروز در شهر کوفه همه در رفاه زندگی می کنند؛ پایین ترین افراد، نان گندم می خورند، خانه دارند، و آب آشامیدنی سالم می نوشند.

  • سید مهدی میرودودی

منهای فقر: اجرای عدالت

«عَدلُ ساعَةٍ، خَیرٌ مِن عِبادَةِ سَبعینَ سَنَةً قِیامِ لَیلِها، و َصِیامِ نَهارِها»

«جامع الاخبار» شیخ صدوق «بحار» 351/75.

یک ساعت در اجرای عدالت، بهتر است از هفتاد سال عبادت، شبهایش همه نماز، روزهایش همه روزه!!

  • سید مهدی میرودودی

بعضی حرفها را باید بجای لایک زدن بوسید و گذاشت روی چشمها

و شاید هم نوشت بر وردی شهر

به جای بیلبوردهای سود و شهوت

که آی مردم رفته به خواب

بیدار شوید که بعضی حضرات

چه غلط هایی که نمی کنند...

با نام و یاد عاشقان پرکشیده...

  • سید مهدی میرودودی


این مطلب از محمد سرشار است بسیار برایم جالب بود انشاالله مورد توجه شما نیز قرار بگیرد :

ما فرفره نداشتیم. بچه‌های کدخدا داشتند اما همبازی ما نبودند که دست ما بدهند. مسعود و مجید نقشه‌اش را کشیدند و مصطفی بند و بساطش را جور کرد. ما که فرفره‌دار شدیم، لبخند نشست روی لبهای بابابزرگ. گفت: «دیدید می‌شود، می‌توانید!»

از ترس بچه‌های کدخدا، داخل خانه فرفره بازی می‌کردیم. مبادا ببینند و به تریج قبایشان بربخورد. اما خبرها زود در دهکده ما می‌پیچید.

خبر که به گوش کدخدا رسید، داغ کرد. گفت: «بیخود کرده‌اند. بچه رعیت را چه به فرفره بازی.» و گیوه‌اش را ورکشیده بود و آمده بود پیش عمو محمد به آبروریزی.

(بعداً شنیدیم که همان روز، کدخدا دم گوش میرآب گفته: «این اول کارشان است. فردا همین فرفره می‌شود روروک و پس فردا چرخ چاه.» بیشتر موتورپمپ‌های آب ده، مال کدخدا بود.)

عمو محمد که صدایمان کرد، فهمیدیم کار از کار گذشته. فرفره را برداشت و گذاشت داخل گنجه. درش را قفل کرد و کلیدش را داد دست بچه‌های کدخدا. که خیالشان راحت باشد از نبودن فرفره.

رفتیم پیش بابابزرگ با لب و لوچه آویزان. فهمید گرفتگی حالمان را. عموها را صدا زد. به عمو محمد گفت: «خودت کلید را دست کدخدا دادی و خودت پس می‌گیری.»

عمو محمد مرد این حرفها نبود. همه‌مان می‌دانستیم. بابابزرگ گفت: «بروید و قفل گنجه را بشکنید.» عمو محمود گفت: «کی برایتان فرفره خرید؟ کدخدا؟!» گفتیم: «نه عمو جان! خودتان که می‌دانید، خودمان ساختیم!» گفت: «دیگر بلد نیستید بسازید؟» گفتیم: «چرا!» گفت: «بهترش را بسازید.» و رفت در خانه کدخدا به داد و بیداد.

صدای بگومگویشان ده را برداشت. این وسط ما، قفل گنجه را شکستیم و بهترش را ساختیم.

بچه‌های کدخدا فهمیدند. کدخدا گر گرفت. داد زد: «یا فرفره یا حق آب!» و به میرآب گفت که آب را روی زمینهای همه‌مان ببندد.

کار سخت شد. عموها از هزار راه ندیده و نشنیده، آب می‌آوردند سر زمین. که کشتمان از بی‌آبی نسوزد. مسعود را گرفتند و کتک زدند. زورمان آمد. مجید به تلافی‌اش، روروک ساخت. کدخدا گفت که گندم و تخم‌مرغ هم ازمان نخرند. مجید و مصطفی را هم گرفتند و زدند. صدای عمو محمود، هنوز بلند بود اما گوشه و کنایه‌ها شروع شد. عمو حسن جمعمان کرد و گفت: «این جور نمی‌شود. هم فرفره شما باید بچرخد و هم زندگی ما.» از بابابزرگ رخصت گرفت و قرار شد برود و با خود کدخدا حرف بزند. وقتی که برگشت، خوشحال بود. گفت: «قرار شده روروک را خراب کنیم اما فرفره دستمان باشد. آنها هم تخم‌مرغمان را بخرند و هم کمی آب بدهند.» بابابزرگ گفت: «کدخدا سر حرفش نمی‌ماند.» عمو حسن گفت: «قول داده که بماند. ما فرزندان شماییم. حواسمان هست!»

بچه‌های کدخدا آمدند و روروک را، جلوی چشمهای خیس ما، خراب کردند. عموحسن آمد و فرفره را گذاشت پیش دستمان و رفت که با کدخدا قرار و مدار بگذارد. دل و دماغی نداشتیم برای چرخاندن فرفره. مهدی گفت: «وقت زانو بغل کردن نیست. باید چرخ چاه بسازیم. کدخدا از امروز ما می‌ترسید نه دیروز فرفره و روروک ساختن‌مان.» بابابزرگ لبخند زد.

عمو حسن هر روز با کدخدا کلنجار می‌رفت. یک روز خوشحال بود و یک روز از نامردی کدخدا می‌گفت. ما می‌شنیدیم و بهش «خدا قوت» می‌گفتیم. بچه‌ها داشتند بالای پشت بام یواشکی چرخ چاه می‌ساختند.

  • سید مهدی میرودودی


ای به امید کسان ...

خفته زخود یاد آرید

............. . .  .

... باش تا صبح دولتت بدمد

کاین هنوز از نتایج سحرست

  • سید مهدی میرودودی

امام حسین: وَ أَمَّا صُلْحُ مَا بَیْنَ هَذَیْنِ الْحَیَّیْنِ فَإِنَّا قَوْمٌ عَادَیْنَاکُمْ‏ فِی اللَّهِ وَ لَمْ نَکُنْ نُصَالِحُکُمْ‏ لِلدُّنْیَا

اما در مورد صلح و سازش بین دو جبهه، ما گروهی هستیم که برای خدا با شما دشمنی کردیم، و به خاطر دنیا با شما سازش نمی‌کنیم.

  • سید مهدی میرودودی


 

اتبکون ولا تنصرونه ؟!

 

آیا برای او گریه می کنید ولی او را یاری نمی کنید؟...

 

  • سید مهدی میرودودی

سید احمد آقا خمینی در یک نشست مطبوعاتی در 24 فروردین سال 60 درباره منسوبین حضرت آقا روح الله «ره» چنین فرموده اند: « ما منسوبین حضرت امام «ره» باید توجه داشته باشیم که فقط به علت نزدیکی با ایشان است که با ما مصاحبه می شود و یا به ما احترام می شود. باید دقیقا توجه کنیم که اگر امام نبودند، هرگز کسی ما را بدان صورت نمی شناخت تا با ما مصاحبه کنند. پس من من نکنیم که هیچیم. باید توجه کنیم که از انتساب سوء استفاده نکنیم که خلاف شرع مبین است » 

این روزها بعضی ها خیلی دارند از این راه نان می خورند. حرف می زنند و ...

ولی آیا امام از رفتارشان راضی است. این در روز واقعه مشخص خواهد شد. کاش در جامعه هر کس در هر پست و مقامی که هست و هر نسبی هم که دارد، کمی انصاف داشته باشد، حالمان بهتر می شد.

بعد التحریر: 

این روزها شنیده می شود که بعضی حضرات درباره هولوکاست و جنگ سوریه و ... افاضاتی می کنند که آدم گریه اش می گیرد به حال آدمیت خودش.

این فرمایش جضرت آقا کلید راه است حضرت شیخ، دقت کن. (( نرمش هنرمندانه، نباید به معنای بی توجهی به آرمانها باشد)).

و ماجرای فیسبوکی بودن حضرات وزرا هم در نوع خودش جالب است. دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را. از این ور می گویند حرام است و جرم. از آن ور مقامات ارشد در فیسبوک جولان می دهند و عید را به یهودیان تبریک می گویند و هولوکاست را می پذیرند و می گویند محکوم کننده هولوکاست رفت...؟!

کاخ سعدآبادتان هم مبارک است حضرت شیخ حسن. فقط ما از این کاخ خاطر خوشی در ذهن نداریم. برگردید به همان پاستور. چیزی ازت کم نمی شود، خدایش.   

و این جمله که ذهنم را سخت درگیر کرده است: «ما توانسته‌ایم تاریخ را بسازیم، نه این‌ که فقط آن را بنویسیم.» این جمله را (( کاسترو، رئیس‌جمهور دولت انقلابی کوبا )) گفته است.

همین.

  • سید مهدی میرودودی

روز شهادت امام که می شود

تازه یادم می افتد که ای بابا، امامی به این نام هم داریم

تنبل ترین راه این است

توی گوگل می نویسم: امام صادق ... و، اینتر ...

و او برایم می گردد تا امام را بر من بشناساند

ولی من حوصله خواندن آنرا را هم ندارم

خدایش این راه شیعه مولا بودن است؟!...

 

  • سید مهدی میرودودی


بعضی ها دو رو که چه عرض کنم، چند رو هستند

تا دیروز کنار بعضی ها دست به سینه چاکری می کردند و امروز....

دست به سینه چاکری بعضی ها و بدگویی دوستان سابق

به این جور آدم نماها نمی شه آدم گفت...

از آنجاست که سگ اصحاب کهف شرف دارد بر بعضی ها، خدایش...

  • سید مهدی میرودودی

 

انتظارمان از جناب شیخ حسن روحانی بیش از این بود. کابینه ای که متاثر از هاشمیت و خاتمیت و حزب گرایی است و از جهت فن و فنون هم زیاد نمی شود روی آن حساب باز کرد. کابینه ای با میانگین سنی بالای پنجاه و هفت سال و تیمی به شدت امنیتی که متشکل از نیروی های سابق امنیتی است. کابینه ای با تفکر و عملکرد دهه هفتادی که حرف و حدیث های زیادی پشتش را می لرزاند و وزیرانی که خودشان هم می لرزند. امیدوار بودیم که این آقای شیخ حسن حداقل به کلماتی که در مناظره ها گفته بودند تدبیر و امید داشتند. اینجاست که آدم پی به بزرگی اندیشه رهبری می برد که فرمودند: این حرفها را ضبط کنید و یکسال بعد برای کاندیدای پیروز پخش کنید. در این دوره ای که ایران باید با تمام قدرت به پیش رود، داریم با این وزیران عملا ترمز تمام پیشرفت ها و موفقیت ها را می کشیم. امید است که جناب شیخ دست از پشتیبانی افراطی از این پیرمردها بردارد و کابینه ای درخور شان ایرانیان معرفی کند.

حضرت امیر مومنان در بخشی از نامه خود به مالک اشتر فرموده اند: بدترین وزیران تو، کسى است که پیش از تو وزیر بدکاران بوده، و در گناهان آنان شرکت داشت، پس مبادا چنین افرادى محرم راز تو باشند، زیرا که آنان یاوران گناهکاران، و یارى دهندگان ستمکارانند. تو باید جانشینانى بهتر از آنان داشته باشى که قدرت فکرى امثال آنها را داشته اما گناهان و کردار زشت آنها را نداشته باشند. کسانى که ستمکارى را بر ستمى یارى نکرده، و گناهکارى را در گناهى کمک نرسانده باشند، هزینه این گونه از افراد بر تو سبک تر، و یاریشان بهتر، و مهربانیشان بیشتر، و دوستى آنان جز با تو کمتر است. آنان را از خواص، و دوستان نزدیک، و رازداران خود قرار ده، سپس از میان آنان افرادى را که در حق گویى از همه صریح ترند، و در آنچه را که خدا براى دوستانش نمى پسندد تو را مددکار نباشند، انتخاب کن، چه خوشایند تو باشد یا ناخوشایند. تا مى توانى با پرهیزکاران و راستگویان بپیوند، و آنان را چنان پرورش ده که تو را فراوان نستایند، و تو را براى اعمال زشتى که انجام نداده اى تشویق نکنند، که ستایش بى اندازه خودپسندى مى آورد، و انسان را به سرکشى وا مى دارد.

الا ایها الحال جناب شیخ حسن روحانی، اعتدال فراموشتان نشود!. ما به اذن رهبری با شما هستیم و امید به موفقیت تان داریم. باشد که شما هم امید داشته باشید.

  • سید مهدی میرودودی

 

 

دوستی یک پوستری طراحی کرده بود و اسمش را گذاشته بود غروب احمدی نژاد، احمدی نژاد هر چه بود حداقل برای اسلام جنگید آنهم در میدانهای که هر که بود وا می داد، چه رسد به اینکه حرفهای آنچنانی هم بزند. دوستی می گفت مردان با خدا هیچ وقت غروب نمی کنند.... منصف باشیم و در مورد آدمها شتاب زده قضاوت نکنیم. بخوانید احمدی نژاد بدون روتوش را خیلی چیزها برایتان روشن می شود.

دلمان برایت تنگ می شود حاجی... زین بعد خدا کند که بعضی ها دنبال حقمان باشند نه سهم مان از کدخداها.

همین ....

  • سید مهدی میرودودی

 

  • سید مهدی میرودودی