روزی کاندیدایی در حال سخنرانی بود و می گفت: ای مردم اگر من نماینده شوم سوسیالیسم را از بین می برم ماتریالیسم را نابود کمونیسم را همچنین و .....
پیرمردی جلو رفت و پرسید با روماتیسم من چه می کنی؟
- ۰ نظر
- ۲۷ مهر ۹۴ ، ۲۲:۳۶
روزی کاندیدایی در حال سخنرانی بود و می گفت: ای مردم اگر من نماینده شوم سوسیالیسم را از بین می برم ماتریالیسم را نابود کمونیسم را همچنین و .....
پیرمردی جلو رفت و پرسید با روماتیسم من چه می کنی؟
در ایام صدارت میرزا تقی خان امیرکبیر، روزی احتشام الدوله عموی ناصرالدین شاه که والی بروجرد بود به تهران آمد و به حضور میرزا تقی خان رسید.
امیر از احتشام الدوله پرسید: وضع بروجرد چگونه است؟
والی جواب داد: قربان اوضاع به قدری امن و امان است که گرگ و میش از یک جوی آب میخورند.
امیرکبیر برآشفت و گفت: من میخواهم مملکتی که من صدر اعظمش هستم، آنقدر امن و امان باشد که گرگی وجود نداشته باشد که در کنار میش آب بخورد تو میگوئی گرگ و میش از یک جوی آب میخورند؟
احتشام الدوله که در برابر سخن امیرکبیر جوابی نداشت سر به زیر انداخت و چیزی نگفت .